وبلاگ شخصی محسن سید این وبلاگ برای معرفی رشته صنایع چوب و کاغذ میباشد و امیدوارم با نظرات خود اینجانب را در بهبود ارایه مطالب همراهی نمایید .
مختصری از انواع چوبها
۱. آبنوس : اين چوب بدون نقش است . رويشگاه اين چوب سواحل گينه در افريقا از گاتا تا گابون است . چوب درون اين چوب سياه يک دست است .
۲. فوفل : اين چوب به رنگ قهوهاى سير اخرايى است و خطوط موجدار تيرهتر از رنگ زمينه دارد . رويشگاه آن مناطق گرم آسيا مثل هندوستان و پاکستان و جزاير سند و جاوه است .
۳. گردو : رنگ اين چوب از کرم مايل به قهوهاى تا قهوهاى خام بارگههاى تيره و نامنظم موجدار است . محل رويش گردو در ارتفاعات ميانبند جنگلى شمال از آستارا تا گليداغ و در غالب مناطق استپى است .
۴. کُنار : رنگ اين چوب قهوهاى با زمينهٔ گل اخرا است و نقش آن پر گره و خطوط موجدار است . محل رويش آن در استانهاى ساحلى جنوب ايران به خصوص در راه سيرجان به بندرعباس است .
۵. کيکم : رنگ اين چوب زمينه کرم رنگ با خطوط و نقشهاى شکلاتى يا قهوهاى سوخته است و نقش آن جوشدار و موجدار است . محل رويش اين چوب جنگلهاى باختر و جنوب ايران است . ۶. آکاژو : رنگ اين چوب قرمز مايل به بنفش تيره و نقش آن خطوط نوارى پررنگتر از زمينه است . محل رويش آن نيز غرب آفريقا از ليبريا، کامرون و کنگوتا، اوگاندا مىباشد .
۷. ساج : رنگ اين چوب قهوهاى با زمينهٔ سبز و نقش آن رگههاى زرد يا قرمز نوارى است . رويشگاه اين چوب، جنوب آسيا از هندوستان تا هند و چين و جاوه است .
۸. سرخدار : رنگ اين چوب از کرم تا قهوهاى قرمز (با زمينهٔ رنگ آهن) و نقش آن موجدار با خطوط کمى پررنگتر است . اين چوب در جامعهٔ راستشان بهطور پراکنده ديده شده است و گاهى بهصورت جنگلهاى خالص وجود دارد .
۹. بقم : رنگ اين چوب قرمز زنگ آهن و نقش آن خطوط موجدار کمرنگتر از زمينه و گروههاى متوسطى که در اثر تلاقى خطوط بهوجود مىآيد ، مىباشد . محل رويش آن آسياى جنوبى است و از هندوستان به ايران وارد مىشود. درخت آن در امريکاى مرکزى و شمال امريکاى جنوبى نيز کاشته شده است.
۱۰. عناب : رنگ اين چوب قهوهاى با زمينهٔ گِل اخراى پخته زرد است و چوب کم نقشى است . رويشگاه اين چوب بهطور پراکنده در خراسان است اما نوع بزرگتر آن در بين راه بيرجند و تربت حيدريه نيز وجود دارد.
۱۱. سنجد : رنگ چوب درون قهوهاى مايل به قرمز و چوب برون زرد کم رنگ است . اين چوب خطوط موجدار کمرنگ و پررنگتر از زمينه همراه با جوشهاى فراوان دارد و در کليهٔ مناطق استپى ايران کاشته مىشود .
۱۲. زيتون : رنگ اين چوب کرم با زمينهٔ قهوهاى است و رگههاى نامنظم و موجدار و فراوان بهرنگ قهوهاى تيره دارد . رويشگاه اين چوب کرانهٔ مديترانه، شمال افريقا و جنوب اروپا است . در منطقهٔ رودبار و منجيل ايران نيز بهطور فراوان کاشته مىشود . گونههاى وحشى آن بين قزوين و گيلان و نواحى جيرفت و جبال بارز وجود دارد . در اطراف گرگان تا مازندران ديده شده است .
۱۳. بادام : رنگ اين چوب در بيرون کرم مايل به زرد، درون کرم مايل به شکلاتى است . و داراى خطوط موازى و باريک تيرهتر از متن است . در کليهٔ مناطق استپى و کوهپايهاي، آذربايجان، خراسان، اطراف اصفهان، شيراز و کردستان کاشته مىشود .
۱۴. اقاقيا : رنگ اين چوب کرم با زمينهٔ شکلاتى است و نقش کم و بيش نوارى دارد . از درختان آمريکاى شمالى است و به علت سازش با خشکى کشت آن در مناطق استپى ايران متداول شده است .
۱۵. ملچ : رنگ چوب برون سفيد مايل به خاکسترى و چوب درون ترکيبى از خطوط قهوهاي، زرد پررنگ تا قرمز کمرنگ است و داراى خطوط نامنظم قهوهاى شکلاتى مىباشد . اين گونه جزء درختان جنگلى شمال ايران است و مىتوان در بيشتر مناطق استپى ايران با آبيارى کاشت .
۱۶. خرمالو : رنگ اين چوب در درون خاکسترى کبود و چوب برون کرم روشن اخرايى است . اين گونه جزء درختان جنگلى شمال محسوب مىشود و رويشگاه آن کرانههاى درياى خزر از جنگلهاى آستارا تا جنگلهاى گرگان است .
۱۷. زرشک: رنگ اين چوب زرد پررنگ با انعکاس صدفى است و نقش آن خطوط موجدار خودرنگ صدفي . اين گونه در دامنههاى شمالى و جنوبى البرز و در ارتفاعات ۱۷۰۰-۲۳۰۰ متر و در حاشيهٔ رودخانهها است .
۱۸. شمشاد : رنگ اين چوب زرد يا زمينهٔ رنگ آهن است و بدون نقش مىباشد . و در جنگلهاى جنوب اروپا، شمال افريقا، آسياى غربى مىرويد . در ايران منحصراً در ارتفاعات پائين جنگلهاى شمال از آستارا تا گرگان ديده شده است.
۱۹. نارنج : رنگ اين چوب زرد ليمويى و بدون نقش است. اين گونه در شمال و جنوب ايران کاشته مىشود . سواحل درياى خزر ، استان فارس و بلوچستان محل رويش اين درخت است .
۲۰. توت سفيد : رنگ چوب برون سفيد و درون زرد طلايى است. اين درخت در اصل در چين و آسياى شرقى بوده است . اما در ايران و بسيارى از مناطق معتدلهٔ دنيا کاشته مىشود . در ايران در مناطق مرطوب جنگلى شمال و همچنين در مناطق استپى نيز کاشته مىشود .
۲۱. افرا (پلث) : رنگ اين چوب سفيد شيرى و بدون نقش است . اين گونه جزء درختان جنگلى شمال ايران محسوب مىشود و از طوالش تا جنگلهاى گلى داغى و گلستان مىتوان يافت .
۲۲. گلابي : رنگ اين چوب قرمز روشن (صورتي) با زمينهٔ قهوهاى و بدون نقش و گاهى منقوش است . اين درخت از آستارا تا گرگان مىرويد و در کردستان و لرستان نيز گونههاى مختلف آن وجود دارد .
۲۳. ممرز : رنگ اين چوب سفيد مايل به خاکسترى و نقش آن رگه هاى بنفش کمرنگ است . اين درخت از آستارا و ارسباران تا گلى داغلى در جنگلهاى ايزده و نور و زرينگل مازندران می رويد. ۲۴. چنار : رنگ اين چوب خاکسترى مايل به صورتى و طرحهاى شبيه نقطهٔ قرمز رنگ دارد و در بستر رودخانه ها و مناطق استپى می رويد .
mohsen seyyed wood & paper پيروليز: پیروليز به تجزيه شيميائي ماده چوبي به كمك حرارت اطلاق مي شود شدت تاثير و نسبت پيدايش اين واكنش به درجه حرارت ، مقدار هواي موجود و مدت زمان جريان عمل پيروليز بستگي كامل دارد. بديهي ترين نتيجه عمل پيروليز چوب ،كاهش وزن آن است. كاهش وزن چوب و عناصر متشكله آن در درجه حرارتي كه در فرايند ساخت تخته فيبر مطرح است و معمولا از300 درجه سانتيگراد (572 درجه فارنهايت ) تجاوز نمي كند ، بطور نسبي قابل توجه نيست همي سلولز عملا تحت تاثير قرار نگرفته و ليگنين در حرارت زير 300درجه فارنهايت به تدريج شروع به تجزيه شدن مي كند.
mohsen seyyed wood & paper كندانس شدن : كندانس شدن نوعي واكنش شيميائي است .كه طي آن دو يا چند مولكول ضمن حذف آب باهم تركيب مي شوند . بنابراين تراكم درست عكس هيدروليز عمل مي كند يك واكنش تراكم مهم در فرآيند تخته فيبر ، سخت شدن يا عمل كردن رزينهاي فنولي است كه به عنوان ماده چسبنده به خمير افزوده مي شود اين واكنش در حرارتهاي بالا به وقوع مي پيوندد و سبب ايجاد يك شبكه سه بعدي بزرگ شده وپيوند دائمي بين فيبر ها را موجب مي شود هنگام پرس گرم ، ممكن است واكنشهاي مشابهي از اين قبيل ميان تر كيبات غشاء سلولي نيز به وقوع به پيوندد كه نتيجه آن پيوند يا اتصال _ بدون افزودن چسب _ بين فيبرها باشد.
mohsen seyyed wood & paper هيدروليز: هيدروليز، نوعي واكنش شيميائي است كه ضمن آن آب نسبت به يك ماده ديگر واكنش نشان داده ، آنرا شكافته ويك يا چند ماده جديد كاملا مستقل از ماده اصلي توليد مي كند. تجزيه ساكروز يا قند نيشكر كه باعث به وجود آمدن گلوكز و فروكتوز مي شود و يا تبديل نشاسته به گلوكز كه با حضور يك كاتاليزور مناسب انجام مي شود. از جمله مثال هاي اين نوع واكنش مي باشند گلوكز اساس تشكيل دهنده سلولز است . هيدروليز سبب كاهش طول زنجير ويا اندازه مولكول ها مي شود كه اين عمل خود قابليت انحلال پذيري را زياد مي كند. هيدروليز اسيدي ( هيدروليز به كمك اسيد به عنوان كاتاليزور ) يكي از واكنشهاي مهم در فر آيند ساخت تخته فيبر به شمار مي رود . اين واكنش در فر آيند ساخت خمير ، باعث تجزيه و از دست رفتن قسمتي از همي سلولز مي شود اسيد استيك و اسيد فورميك كه همزمان ازكربو هيدراتهاي چوب توليد مي شود . ميزان اسيد لازم را براي واكنش هيدروليز تامين مي كنند . هيدروليز همي سلولز سبب كاهش ميزان محصول خمير توليدي شده و نيز قند هاي تجزيه پذير را به آب موجود در سيستم مي افزايد .
MOHSEN SEYYED
WOOD & PAPER
QCكنترل كيفيت :
مجموعه تكنيكها و فعاليتهايي است كه جهت دستيابي به حفظ و بهبود كيفيت يك محصول انجام ميپذيرد .
تكنيك ساخت هر محصول در مراحل مختلفي ، نيازمند كنترل و بازرسي پارامترهاي مربوط به آن ميباشد. در ساخت تخته خرده چوب ، مواد اوليه ، جزو مهمترين فاكتورهاي توليد ميباشد كه توجه به كيفيت آنها و كنترل روزمره آنها باعث بالارفتن ضريب اطمينان از توليد با كيفيت مرغوب ميباشد. آزمايشگاه بعنوان واحد مرتبط با ساير بخشهاي توليد ضمن انجام آزمايشات و نمونه گيريهاي روزمره و ثبت نتايج آن ؛ در كسب مدارج كيفي محصول نقش حائز اهميتي دارد .
لزوم آشنايي و كسب اطلاعات نوين درباره مواد ، جزو عمليات تحقيقاتي اين بخش خواهد بود، كه منجر به ارتقاء دانش فني توليد تخته خرده مي گردد.
در تخته خرده سازي كنترل و آزمايش موارد ذيل در حيطه كاري واحد كنترل كيفيت مي باشد :
1-ضخامت و ابعاد و شكل ذرات
2-نحوه درجه بندي ذرات
3-رطوبت ذرات در ايستگاه هاي مختلف
4-كنترل چسب و مواد مربوط به آن
5-كنترل رطوبت كيك تخته خرده چوب
6-وزن مخصوص كيك خرده چوب
7-ضخامت در بعد از پرس
8-خواص فيزيكي ومكانيكي تخته حاصله
mohsen seyyed
wood & paper
ارتباط كيفيت هيزم مصرفي با كيفيت تخته خرده چوب
mohsen seyyed
wood&paper
مهمترين ماده اوليه براي تهيه تخته خرده چوب است كه بطور متوسط 90% وزن خشك تخته را تشكيل ميدهد و از لحاظ هزينه 18 تا 24% قيمت تمام شده را در بر ميگيرد و كيفيت چوبي كه در تهيه تخته خرده بكار ميرود از لحاظ فيزيكي و مكانيكي داراي اهميت زيادي است كه خواص بد يا خوب تخته در درجه اول به آن مربوط ميشود. با توجه به پراكنش كم منابع طبيعي چوبي در ايران و استفاده از چوب آلات هر منطقه براي مصارف خاص ، شناسايي و تامين مواد اوليه ، نقش مهمي در سودآوري كارخانجات و كارگاههاي توليدي است . در نوار شمالي ايران وجود جنگلهاي طبيعي و دستكاش باعث تسريع در بوجود آمدن كارخانه هاي تخته خرده چوب ، روكش و لايه گيري و كاغذسازي شده است كه هركدام از لحاظ مصرف خود در برداشت از جنگلها و ديگر منابع ، باعث كمبود چوب در اين نواحي شده است . عدم الويت صنايع تخته خرده چوب و وجود 2 كارخانه بزرگ صنعت كاغذسازي ؛ عدم برنامه ريزي كاشت درختان سريع الرشد و عدم استفاده از مواد سلولزي غير از چوب ؛ عوامل موثر در كاهش سطح جنگلهاي كشور بوده است . بلاياي طبيعي شامل آتش سوزي و سيل نيز در كاهش ميزان آن تاثير فراواني داشته است.
عوامل مربوط به هيزم كه در كيفيت تخته تاثير داشته به شرح ذيل ميباشند:
1- تاثير وزن مخصوص چوبي هيزم :
اين عامل نه تنها بر روي خواص تخته خرده چوب تاثير دارد ، بلكه روشهاي توليد را نيز ممكن است تغيير دهد . اگر تخته خرده با وزن مخصوص كمتر ساخته شوند خاصيت چسبندگي داخلي بهتر شده و در حال خمش از خود تحمل بيشتري نشان ميدهند و مقاومت در برابر نيروي كششي با توجه به افزايش ضريب كشساني ، زيادتر ميشود. جذب آب و واكشيدگي آنها تقليل مي يابد و تخته حاصله از نظر فيزيكي و مكانيكي بسيار مرغوب خواهند گرديد .
علت اين امر نيز در اين خلاصه ميشود كه در واقع براي يك وزن معين ؛ ذرات چوبهاي سبك ، حجم بيشتري را نسبت به گونه هاي سنگين اشغال مي كنند .لذا ذرات بيشتر درهم فرو ميروند و با هم تماس بهتري برقرار ميكنند. اين درهم پيچيدگي يعني افزايش ضريب متوسط فشار و در نتيجه نيروي چسبندگي داخلي بيشتري در بين ذرات ايجاد ميگردد.
از طرفي بدليل كمبود چوبهاي با وزن مخصوص كمتر و وجود هيزمهاي با دانسيته بالا ، صنايع تخته خرده را به استفاده همزمان از اين گونه ها سوق داده است. امروزه بالارفتن اطلاعات در زمينه شناخت گونه ها و استفاده بهينه از چوب آلات و وجود صنايع شيميايي در زمينه توليد چسبهاي صنعتي ، امكان اختلاط گونه ها براي استحصال تخته با كيفيت را براي واحدهاي توليدي تسهيل كرده است . بطور كلي ساختن تخته با چوبهاي سنگين و مخلوط كردن اين چوبها با گونه هاي سبك از لحاظ تكنيك هيچگونه اشكالي ايجاد نمي كند و از نظر هزينه هم ارزانتر تمام ميشود و نيز براي بدست آوردن تخته با وزن مخصوص مشابه تخته هاي حاصل از چوبهاي سبك ، در هنگام پرس احتياج به فشردگي كمتري دارند .
2- تاثير گونه هاي چوبي هيزم :
درختان بذرده شامل سوزني برگان (بازدانگان) و پهن برگان (نهاندانگان) ميباشد كه سوزني برگان را به نرم چوب و پهن برگان را به سخت چوب تعريف نموده اند. سلولهاي طويل كه اغلب در جهت طول ساقه كشيده شده و اشكال متنوعي دارند ، استحكام مكانيكي درخت را تامين مي كنند. اين سلولها ساختار متفاوتي از هم در گونه هاي سوزني برگ و پهن برگ دارد.
استفاده از گونه هاي سوزني برگ در تهيه تخته خرده چوب با نتايج بدست آمده ، ارتقاء كيفيت تخته را شامل شده كه در آن از بهترين خواص فيزيكي و مكانيكي برخوردار بوده است . در ايران وجود منابع گونه هاي سوزني برگ با توجه به اقليم نيمه بياباني و گرمسيري كشور و موجود بودن در برخي مناطق سردسير و كوهستاني عملا استفاده از اين منابع را كاهش داده است كه در صورت موجود بودن به مقادير فراوان و امكان بهره برداري در افزايش مولفه كيفيت بسيار تاثير داشت.
گونه هاي پهن برگي كه ساختار ليفچه اي مناسب براي اين صنعت را دارند عمدتا شامل درختان نواحي نيمه گرمسيري ميباشند. بطور مثال درخت اوكاليپتوس كاملدولنسيس كه منشاء آن از كشور استراليا است و امروزه بدليل سريع الرشد بودن در اكثر مناطق كاشت ميگردد و با توجه به استعداد حجمي درخت در زمان رشد ، گزينه مناسبي براي تامين مواد اوليه ميباشد.
3-برون چوب و درون چوب هيزم :
معمولا برون چوب از درون چوب سبكتر است و در سطح ذرات خود چسبها را بهتر تثبيت مي كند و نيروي چسبندگي داخلي در تخته هاي حاصل از آنها بيشتر است . چوبهاي قطور داراي ميزان بيشتري چوب درون از برون چوب هستند. مصرف درختچه ها و شاخه هاي درختان كه چوب درون آنها تشكيل نشده است و يا به ميزان كمي در آنها وجود دارد ؛ از لحاظ بهبود خواص تخته ميتواند مناسب باشد كه عملا در اجراي تفكيك هيزم در مرحله تخليه بدليل فراواني درصد اختلاط و محدوديت زماني در آن هنگام به دشواري صورت ميگيرد . چوبهاي فشاري در سوزني برگان داراي بافت متراكم تري نسبت به چوب معمولي ميباشند و قطعات ريشه و چوبهاي معيوب حاصل از رويشهاي غير طبيعي درخت همگي سبب ايجاد اتصالات ضعيف در تخته ميشوند. موجوديت اين قسم چوب آلات در هيزم باعث كاهش خواص فيزيكي و مكانيكي تخته ميگردد. در بهينه ترين حالت دسته بندي و جداسازي چوب آلات در يارد ، تخليه چوب آلات قطور از سرشاخه ها ميباشد كه بدليل شكل ظاهري و حجم ميتوان انجام داد.
4-اسيديته گونه هاي مصرفي در هيزم :
اكثر گونه ها داراي phاسيدي ميباشند .اين خاصيت چوب در روند توليد نقشي ندارد ولي به علت تسريع پليمريزاسيون چسب اوره فرمالدييد بعنوان محرك عمل كرده و در مرحله پرس ، از لحاظ زماني بسيار حائز اهميت است . بعنوان مثال درخت بلوط بعلت داشتن تانن داراي اسيديته بيشتري ميباشد. انقباض چسب در زمان كوتاهتر توسط مواد سخت كننده ( هاردنر) صورت ميپذيرد كه اين مواد بعنوان كاتاليزوري هستند كه سبب افزايش فعاليت اسيدي محيط شده و واكنشهاي گيرايي چسب را سرعت مي بخشند.اين فعاليت مسلما در ذرات چوبهايي كه داراي اسيديته بيشتري هستند ، شديدتر است . كاهش زمان انعقاد چسب و پليمر شدن آن با افزايش ميزان بهره وري در توليد همراه خواهد بود .
5-مواد استخراجي چوب هاي هيزم:
وجود مواد استخراجي در چوبها ، نظير تانن ، قندها ،مواد معدني ، صمغها و روغنها گاه تاثيرات مثبت و زماني منفي بر روي كيفيت تخته مي گذارد . بعنوان مثال ممكن است مواد استخراجي در رقابت با ايجاد نيروي چسبندگي باشند و در نتيجه سبب گيرايي ناكامل چسبها و اتصالات داخلي ناپايدار تخته خرده چوب شوند . مواد استخراجي در هنگام پرس ، تحت تاثير حرارت و فشار كه در نتيجه سبب خروج رطوبت از تشك تخته خرده چوب مي شوند ؛ قرار ميگيرند و به همراه اين رطوبت در صدد فرار بر مي آيند و همين عمل باعث چسبندگي ناكامل در بين ذرات ميشوند . وجود مواد روغني و مومي نيز در گونه هايي مثل هيكوري و پاليساندر باعث عدم گيرايي چسب شده و اشكالات عمده اي در توليد تخته ايجاد مي نمايند.
وجود مواد معدني در درون چوب از عواملي است كه باعث كاهش مرغوبيت تخته حاصله از آن ميگردد . درختاني كه در مناطق بياباني رشد ميكنند مواد معدني فراواني را دارا ميباشند . اطلاع از محل رويشگاه هاي هيزم تامين شده ؛ و آزمايش در صد مواد استخراجي ميتواند در تعيين روند توليدي تخته خرده چوب براي حصول كيفيت مناسب ، مفيد باشد . در اكثر چوبهاي آفريقايي اين حالت ديده ميشود كه سبب شكسته شدن تيغه ها و كندشدن سريع آنها ميگردد.
6-ميزان درصد پوست هيزم:
پوست درخت با ساختار متفاوت تري از چوب ميباشد و لذا تغييرات در ميزان مصرف آن در خواص تخته خرده حاصل بسيار موثر است . استفاده از پوست در حالت كلي باعث كاهش مقاومت خمشي و چسبندگي داخلي تخته خرده ميشود و بر مقدار واكشيدگي ضخامتي مي افزايد . چوبهاي جنگلي داراي 6 تا 10% پوست و در چوبهاي باغي اين ميزان 10 تا 15% ميباشد . در پوست، فيبرهاي آبكشي شديدا ليگنيني هستند و نقش ساختاري پوست را دارند. اين قسمت بخش سودمند پوست ميباشد و ضخامت پوست 5/0 تا 15 ميليمتر در گونه ها تفاوت دارد . ميزان ليگنين پوست با اينكه زياد تر از چوب است ولي استحكام خود پوست در قبال چوب كم ميباشد .اين كاهش مقاومتي بدليل رطوبت بالاي پوست ميباشد كه هرچه مقدار رطوبت در ساختار سلولي از نقطه اشباع الياف بيشتر باشد ، قدرت نگهداري آب پيوندي آن كمتر خواهد بود. رطوبت پوست اغلب فراتر از 100% وزن خشك پوست است .
(fiber saturation point)
نقطه اشباع الياف ، نقطه اي است كه در آن همه آب موجود در حفره سلول خارج شده باشد ولي ديواره سلول اشباع از آب باشد .
ميزان مجاز مصرف پوست 10 % وزن خشك چوب ميباشد كه با انجام آزمايشهاي متعدد به اين مقدار دسترسي يافته اند . هرچه ميزان درصد پوست افزايش يابد و از 10 % افزونتر شود ، باعث باد كردن سطح تخته خرده چوب در مرحله پرس شده ، ميزان جذب آب بالا رفته و مقاومت مكانيكي نئوپان كاهش مي يابد . مقدار پوست در هيزم نيز بستگي به قطر آنها دارد كه معمولا در درختان كم سن و كم قطر حجم آن نسبت به حجم درخت بيشتر است . بعنوان مثال در افرا با قطر 10 سانتيمتر 5/13% و در قطر 20 سانتيمتر ميزان آن 18 % است . در نمونه راش نيز با قطر 10 سانتيمتر 9/6 % و در راش با قطر 22 سانتيمتر1/6 % بوده است .
در درختاني كه پوست خزان كننده دارند ، ضخامت آن نازك است .بطور مثال افرا ، چنار و انجيلي كه پوست پولك دار دارند . در درختاني هم كه پوست خزان نميكند ، ضخامت پوست بالاست نظير بلند مازو و بلوط چوب پنبه و سوزني برگان . ميتوان نتيجه گرفت كه استفاده از چوبهاي قطور سوزني برگان و يا گونه هاي بلوط از چوبهاي كم قطر بهتر است ، زيرا پوست كمتري خواهند داشت . پرداخت سطح تخته هايي كه ذرات آنها با پوست مخلوط شده است نيز با اشكالاتي همراه است كه در كارخانه هايي كه تخته خرده لايه اي مي سازند ، سعي ميكنن كه پوست را در مخلوط با ذراتي بكار برند كه مغز تخته را تشكيل ميدهد.
بطور كلي هرچه از هيزم هاي با درصد پوست كمتر در تهيه تخته خرده استفاده شود ، ضريب اطمينان كيفيت محصول بالا رفته و اين نيازمند وجود منابع مواد اوليه و كاهش هزينه از لحاظ قيمتي در اشل صنعتي است .
7-ميزان درصد پوسيدگي هيزم:
ميزان پوسيدگي هيزم را با توجه به شكل ظاهري آن ميتوان تشخيص داد كه اين ميزان در هيزمهاي جنگلي معمولا بيشتر از هيزم باغي است . رشد قارچهاي مخربي نظير بازيديوميست در اثر وجود رطوبت در محل انبارش هيزم كه در ياردهاي سرباز ، در قسمتهاي تحتاني هيزم به وفور يافت ميشود ، امكان ابتلاي چوب آلات مجاور را دوچندان مي كند . يارد استاندارد با زيرسازي بتوني و شيبدار كه بتواند آب آزاد هيزم را به كانالها و جويهاي آب هدايت كند ، از اين عارضه تا حد امكان ميكاهد . رطوبت بالا در فصول سرد سال در مناطق شمالي كشور و نيز بارشهاي باران و برف نيز بايد مدنظر گرفته شود و از لحاظ زمان ماندگاري هيزم در يارد بايد كنترل شود. چوبهاي پوسيده را نبايد به مدت طولاني در يارد ذخيره كرد . مصرف هيزم پوسيده بايد در اولويت قرار گيرد كه هرچه ميزان پوسيدگي كمتر باشد بر خواص تخته بهبود نسبي را ميتوان انتظار داشت .
ميزان حداكثر ومجاز پوسيدگي در واحد حجمي چوب 5% مي باشد . پوسيدگي باعث افزايش خاكه چوب و در نتيجه پايين آمدن كيفيت خرده چوبها و در نتيجه تخته خرده توليد شده مي گردد. مواد ضدقارچ بدليل گراني و كمياب ، استفاده از آنها مقرون به صرفه نيست . در هيزمهاي جنگلي و گرده بينه هاي با سن بالا اين ميزان پوسيدگي بالاتر است . با افزايش سن بالاي درخت و وجود عوامل مخرب بيولوژيكي انتظار ميرود كه هرچه چوب جوانتر باشد اين ميزان پوسيدگي كمتر و در بسياري موارد بدون پوسيدگي باشد . در هيزمهاي باغي كه معمولا نتيجه هرس ميباشد ، ميزان پوسيدگي بسيار كمتر است .
مصرف هيزم با پوسيدگي بالا در سيستم توليد همواره با افت كيفيتي همراه خواهد بود كه در نتيجه آن افزايش هزينه ها و كاهش راندمان واحد توليدي را در برخواهد داشت .
نتيجه گيري :
كيفيت چوب از لحاظ ساختاري و سلامت خواص آن متناسب با محصول توليدي ، در كيفيت محصول نقش مهمي دارد . هيزمهاي با دانسيته متوسط ، عاري از پوسيدگي و درصد پوست ومواد استخراجي كم در افزايش كيفيت تخته خرده چوب كارآمد خواهند بود . شرايط نگهداري از هيزم را نيز بايد مدنظر قرار داد و استفاده صحيح زماني از هيزم موجود در يارد ،به افزايش راندمان واحد توليدي منجر خواهد شد .
ارتباط نوع هيزم مصرفي با ميزان مصرف چسب
mohsen seyyed
مقدمه :
براي تهيه تخته خرده چوب از چسب صنعتي اوره فرمالدييد استفاده ميشود كه در زمره بهترين چسب ها از نظر صرفه اقتصادي ميباشد و با توجه به خصوصيات ظاهري آن پس از توليد تخته كه بدون رنگ و شفاف است و مناسب صنايع تبديلي و كارگاهي است ؛ و با توجه به قيمت بالا نسبت به هيزم مصرفي تلاش در كاهش ميزان مصرف براي واحدهاي توليدي بسيار حائز اهميت ميباشد .
بطور كلي اجسام به 2گروه اصلي قطبي مثل آب وغير قطبي نظير چوب تقسيم ميشوند .كليه اجسام قطبي نيروي زيادي جهت اتصال ملكولها نسبت بهم اعمال ميكنند و چون تعداد اين نيروها زياد است قادرميباشند در مجاورت اجسام ديگر به آنها بچسبند و 3 نيرو به شرح ذيل در اين امر تاثير دارند :
1-نيروي چسبندگي مخصوص : نيروي جذب بين ملكولهاي چسب و جسم مورد عمل
2-نيروي چسبندگي مكانيكي :نفوذ چسب در آوندها و حفرات چوب از اين دسته اند كه قطبيت چسب در مجاورت ملكولهاي چوب نقش اساسي دارند .
3-نيروي چسبندگي شيميايي : در اين نوع ، ملكولهاي چسب توسط اتصالات شيميايي مخصوص (چنگك اندازي) به جسم مورد نظر متصل ميشود .
چوب يك ماده ناهمگن ميباشد و اجزائ تشكيل دهنده آن در گونه هاي مختلف بسيار متفاوت است . بافتها در جهات مختلف و هرسونايكسان و داراي ساختمان شيميايي خاصي است . غشاء ياخته ها از ملكولهاي درشت و مواد كلوئيدي و رشته اي ليگنين و سلولز تشكيل يافته كه مواد كلوئيدي در جذب رطوبت عامل مهمي اند. كيفيت جاذب الرطوبه بودن چوب سبب تغييرات در خواص فيزيكي و مكانيكي ميگردد .
تشريح چوبها ،كه بررسي تغييرات داخلي و وضعيت اشعه چوبي و رسوبات مواد معدني را امكان ميسازد و نيز تعيين وزن مخصوص و دامنه تغييرات آن ، تعيين درصد بافت چوب در گونه هاي مصرفي ، در شناسايي چوبهاي مناسب براي كاهش ميزان مصرف چسب در صنايع موثر است .
در پهن برگان و سوزني برگان اختلافاتي از لحاظ ميزان مصرف چسب وجود دارد كه به ساختار فيبريل در پهن برگان و تراكييدها در سوزني برگان بستگي دارد . اين ياخته ها هركدام در ميزان جذب چسب به درون خود و نيز ميزان رطوبت هيزم در مرحله چسب زني مرتبط اند و در نتيجه كيفيت تخته را نيز تحت الشعاع قرار ميدهند.
شناسايي و اندازه گيري كيفيت هيزم گام مهمي در كنترل ميزان چسب است كه موارد ذيل را شامل ميشود :
1-نوع گونه مصرفي و مقادير آن
2-ميزان درصد پوست
3-رطوبت هيزمها و يكنواختي آنها
4-پوسيدگي و افت كيفي
5-اسيديته چوبها
6-ميزان ناخالصي
گونه هاي سريع الرشد پهن برگي مثل اوكاليپتوس در قبال گونه هاي مشابه كند رشد براي توليد تخته خرده چوب ، بسيار مناسب اند ؛ طبق آزمايشات انجام شده بين گونه ها از نظر ساختماني اين گونه بافت مناسبي جهت خروج رطوبت و جذب چسب دارد . گونه هاي صنوبر و تبريزي نيز در اين زمره بشمار مي آيند. گونه هايي كه مواد استخراجي بيشتر ويا رسوبات معدني دارند از لحاظ بافتي داراي خواص ضدچسبي بوده و به اين خاطر براي تراكم در مرحله پرس لازم ميگردد كه چسب بيشتري مصرف شود. هرچه بافت متراكمتر باشد اين خصيصه دفع آب و جذب رطوبت با صرف انرژي بيشتر و بالا رفتن مصرف چسب همراه خواهد بود . اختلاط گونه ها در شرايط مناسب نيز راهكاري براي استفاده بهينه از منابع موجود و امكان صرفه جويي در ميزان چسب براي ذرات خرده چوب را فراهم مي آورد . برون چوب و درون چوب در قبول چسب يكسان نيستند و برون چوب كه سبكتر است در سطح ذرات خود چسبها را بهتر تثبيت ميكند و در نتيجه نيروي چسبندگي داخلي در تخته حاصله بيشتر خواهد بود .در نتيجه درختچه ها و شاخه هاي درختان كه فاقد چوب درون هستند در مقايسه با چوبهاي قطور بهتر ميباشند . مصرف چسب در درون چوب با افزايش و در برون چوب با كاهش همراه خواهد بود . درون چوب داراي مواد استخراجي بيشتري از برون چوب است بعنوان مثال در لاريكس وجود گالاكتان كه تركيباتي شبيه چسب دارد با آب توليد اتصالاتي چسب مانند كرده و در بلوط وجود اسيد تانيك سبب اسيدي شدن محيط ميگردد . در گونه هيكوري و تيك و پاليساندر (رز وود) وجود مواد روغني مومي و واكس شكل باعث عدم گيرايي چسب ميگردند .
وجود مواد استخراجي در هيزم ازجمله تانن ، قند ، ....در رقابت با ايجاد نيروي چسبندگي ميباشند كه سبب ناگيرايي كامل چسبها ودر نتيجه افزايش مصرف چسب را بدنبال خواهد داشت.
البته تعداد زيادي از اجزاي شيميايي موجود در چوب در آب انحلال پذيرند و به 2 دسته چربي دوست و آب دوست تقسيم ميشوند .
اين مواد جزو اجزاي غير ساختماني و برون سلولي چوب ميباشند كه وزن ملكولي كمي دارند و در بين اندامهاي مختلف درخت تفاوتهاي برجسته اي دارند. از نظر ريخت شناسي در موضع هاي معيني در چوب متمركزند .اسيدهاي رزيني در كانالهاي رزين ، چربيها و مومها در سلول پارانشيم پره چوبي ، عصاره هاي فنلي در چوب درون ودر پوست متمركزند و معمولا تعيين كمي مواد استخراجي با استفاده از روشهاي استاندارد ؛ پس از عصاره گيري با حلالهايي نظير هگزان يا اتانول انجام ميشودو معمولا مقدار كمتر از 10% وزن خشك چوب را دارد .
ولي گاها وجود روغنها و صمغ ها كه در داخل تشك خرده چوب باقي ميمانند ، سبب افزايش پايداري تخته در برابر تغييرات رطوبت محيط ميشوند و نظير پارافين عمل كرده و از مصرف چسب ميكاهند .
پوست ماده اي است كه ساختمان آن از چوب مبهم تر و غير يكنواخت ميباشد . مصرف اين ماده در ذرات خرده چوب تا حد مجاز 10 % در صنايع رايج ميباشد . ميزان پوست درختان كم سن كم قطر نسبت به حجم درخت بيشتر است ، بعنوان مثال : در نمونه راش با قطر 10 سانتيمتر 9/6% و در نمونه قطر 20 سانت 1/6 % ميباشد .
در نمونه آپيسه آ با قطر 12 سانتيمتر 1/12% و در قطر 22 سانتيمتر 3/9 % مشاهده شده است . بطور كل افزايش درصد پوست نسبت به وزن تخته سبب كاهش مقاومت تخته و نيروي چسبندگي داخلي شده و با افزايش چسب اين نقيصه را جبران مينمايند كه مقرون به صرفه نميباشد . استفاده از گونه هاي با درصد پايين تر پوست باعث كاهش ميزان چسب در فرايند توليد خواهد گرديد .
در پوست مواد معدني مهم براي كاركرد هاي فيزيولوژيك وجود دارند ، لذا خاكستر پوست از چوب بيشتر است .ميزان مواد استخراجي پوست در مقايسه با چوب زياد ميباشد .( در پوست 26-15% ودر چوب 9-2% ) به عنوان مثال لاتكس كه در درختان نواحي برزيل ودر بخش وسيعي از آسيا وجود دارد . ميزان رطوبت در پوست اغلب فراتر از 100 % وزن خشك آن ميباشد .و استحكام آن از چوب پايينتر است .
هيزمها در برابر عوامل فساد و پوسيدگي حساسيتهاي گوناگون با توجه به نوع و گونه دارند كه در طي انبارش در يارد در معرض حمله قارچها و باكتريها قرار ميگيرند.
در گونه هاي سوزني برگ وجود قارچ آسكو سيت چوبها را فاسد و به رنگ آبي در آورده كه از مصرف آن براي لايه رويي جلوگيري ميكنند . نيز در گونه هاي پهن برگ وجود قارچ بازيديوميست يا قارچ گوش ماهي باعث باختگي چوب ميشوند. فساد در چوبها باعث تقليل خواص مكانيكي چوب ميگردد كه براي جلوگيري از اين امر استفاده سريع از هيزم هاي در معرض خطر ميتواند به كاهش ضايعات كمك نمايد .
وزن مخصوص چوبها نيز عاملي براي مديريت مصرف ميباشد كما اينكه افزايش وزن مخصوص هيزم باعث كاهش ضخامت در فرمينگ و بالاخص در پرس ميگردد . اين نكته با افزودن بار بيشتر و در نتيجه افزايش چسب به ذرات در راستاي كاهش مولفه ضخامت تخته خواهد شد. دامنه تغييرات وزن مخصوص هيزم باعث بروز مشكلات در فرمينگ و پرس ميگردد كه با توزين بار بيشتر باسكول و متغيرهاي پرس ، كوشش در حفظ كيفيت تخته را با افزايش مصرف چسب بدنبال دارد . لذا در هنگام تهيه ذرات خرده چوب، يكنواختي بار ورودي به خردكنها از اين لحاظ بايد كنترل شود .
يكي ديگر از خصوصيات هيزم ميزان اسيديته گونه هاي مصرفي است كه بالا بودن اسيديته در لايه مياني كيك خرده چوب بدليل اينكه خود چسب داراي هاردنر ميباشد؛ محيط به شدت اسيدي شده و در چسبندگي و پليمر شدن چسب تاثير مستقيم خواهد داشت . بطور مثال چوب بلوط خود داراي اسيديته است و در صورت اختلاط نشدن با گونه هاي ديگر ، بايد مقدار هاردنر را كم كرد . ميزان استاندارد اسيديته هيزمها بايد 8-6 باشد .
وجود چوبهاي واكنشي در هيزم نيز در مقدار مصرف چسب تعيين كننده است .
چوبهاي فشاري كه بصورت طولي منبسط شده سنگينتر و سخت تر و چگال تر از چوب است . سلولز كمتر و ليگنين بيشتري دارند .
چوبهاي كششي نيز كه در قسمت بالايي چوب منقبض شده و سلولز آن زياد و ليگنين آن كمتر از چوب ميباشد .
نتيجه گيري :
استفاده از چوبهاي با رطوبت يكنواخت و درصد پوست كم و كنترل وزن مخصوص و اسيديته در مرحله تهيه ذرات خرده چوب در كاهش ميزان مصرف چسب بطور محسوس خواهد بود . مديريت مصرف چوب آلات و هيزم با شناسايي و اندازه گيري كيفيت هيزم در كاهش هزينه چسب مصرف گام مهمي خواهد بود .
سرمايه هر كارخانه متشكل از دستگاه ها و پرسنل آن مي باشد كه توجه به اين 2 فاكتور در طي توليد باعث افزايش راندمان و بهره وري مي گردد .
یکی از پر کاربردترین ماشین آلات صنایع چوب كه در كارخانجات با توليد بالا از گلوگاه هاي توليد است و در حال حاضر با توجه به رواج روز افزون استفاده از صفحات MDF ، دستگاههای لبه چسبان می باشد.این دسته ماشین آلات که در انواع مختلف، با قابلیتهای متفاوت و توسط سازندگان متنوعی تولید می شود، مانند دیگر ماشین آلات صنعتی برای کارکرد صحیح و بدون مشکل نیازمند یک سری مراقبتها و نگهداریهای ویژه است که به اهم آنها درذیل اشاره شده است:
1-گریس کاری محور پیستونهای پنوماتیک که هم نقش نظافت و هم روانکاری را دارد. درنهایت گریسهای اضافه توسط دستمال تمیز پاک شود.
نکته حائز اهمیت آنکه گریس نباید از نوعی باشد که منجر به خرابی قطعات لاستیکی و پلاستیکی شود. به عبارتی از گریسهای نفتی نباید استفاده شود.
نوع خاصی که توصیه می شود گریس Glitmo 805 از کارخانه Fuchs ساخت کشور آلمان می باشد.
2-گریس کاری محورهای بخشهای متحرک ایستگاهها با گریس فوق وسپس پاک کردن اضافه گریس با دستمال تمیز.
3-دردستگاههای دارای ایستگاه چسب گرانول به دلیل حرارت بالا از بلبرینگ استفاده نمی شود و محل اتصال قطعات ثابت و متحرک به شکل بوش می باشد لذا گریس کاری بوشها به فاصله زمانی توصیه شده توسط سازنده با گریس نسوز با درجه حرارت کارکرد بیش از 200 درجه سانتیگراد الزامی است.
4-دستگاه به هر دلیلی خاموش شود، نباید بدون فاصله زمانی آنرا مجدداً روشن کرد و فاصله زمانی بین خاموش و روشن کردن دستگاه حداقل یک دقیقه رعایت شود.
5-درهنگام بروز اشکال در عملکرد دستگاه، درابتدا باد و برق ورودی به دستگاه با دقت وتوسط ابزار مناسب تست شده و سوئیچ های ایمنی دستگاه چک گردد.
درصورت عدم مشاهده اشکال ، حتماً با شرکت خدمات دهنده دستگاه جهت اقدامات بعدی تماس گرفته شود تا از ضرر و زیانهای احتمالی که براثر دستکاری بیجا پیش می آید جلوگیری شود.
6-برای نظافت بخشهای مختلف دستگاه از قبیل بدنه دستگاه، توپی های فرز و تیغ اره و... به هیچ وجه از حلالهای قوی مثل بنزین ، آستون و تینر استفاده نشود ( مگر اینکه توپی فرز ، تیغه اره از موتور مربوطه جدا شده باشد) در این موارد پیشنهاد ما استفاده از اسپری WD40 می باشد که با وجود آنکه قدرت کافی برای تمیز کردن آلودگی ها وچسب و... دارد، به رنگ دستگاه آسیب نمی رساند.قابل ذکرآنکه این اسپری نیز درصورت استفاده برای بلبرینگها وپلاستیکها ولاستیکها، باعث خرابی آنها می شود. لذا برای استفاده در بلبرینگها ، محور پیستونهای پنوماتیک و محورهای حرکتی دستگاه توصیه نمی شود.
7-به منظور افزایش طول عمر قطعات پنوماتیک دستگاه و با توجه به اینکه کمپرسور هوای فشرده، ناخواسته رطوبت هوا را نیز فشرده و تبدیل به ذرات آب می کند، معمولاً همراه هوای فشرده ، آب هم وجود دارد لذا پیشنهاد می شود که با استفاده از رطوبت گیر با کیفیت تا حد امکان از ورود ذرات آب به دستگاه جلوگیری شود. مطمئناً هزینه ای که صرف این کار می شود، با جلوگیری از خرابی زودرس قطعات پنوماتیک، سریعاً بازگشت خواهد کرد.
8-یکی از مهمترین بخشهای هردستگاه لبه چسبان، زنجیر جلو برنده قطعه کار و قطعات متصل و مرتبط با آن می باشد لذا لازم است نسبت به سرویس و نگهداری به موقع آن توجه شود، در این خصوص پیشنهادات ما عبارتند از: زنجیر فوق وقطعات پلاستیکی که روی آن نصب می باشد، چرخ دنده هایی که زنجیر را مهار می کنند و نیز ریل فلزی که مسیر حرکت قطعات پلاستیکی می باشد ، باید هر دو هفته یک بار به طور کامل باد گرفته شده و به خوبی تمیز شوند. برای انجام این کار در صورت توجه کافی نیازی به هیچ گونه ماده تمیز کننده یا حلال نمی باشد و استفاده از باد کافی است.
پس از آن ، زنجیر را از محل اتصال حلقه ها به هم توسط روغن موتور معمولی به مقدار خیلی کم روغن کاری نموده و برای نفوذ بیشتر روغن روی زنجیر را باد می گیریم.
پشت هر کدام از لقمه های پلاستیکی متصل به زنجیر، دو عدد شیار دیده می شود که روی ریل فلزی بدنه دستگاه قرار گرفته و درحین کار ماشین ، سایش مداوم بین این دو وجود دارد.
دراین مرحله سطح شیارها بعد از نظافت کامل به مقدار خیلی کم از گریس توصیه شده (Glitmo 805) توسط قلم مو آغشته گردد.
نکته قابل ذکر دیگر آنکه بدلیل وجود گردوغبار زیاد درهوا و سطح قطعه کار، در کارگاه های صنایع چوب، لازم است هر هفته بعد از بالا بردن فک دستگاه تا انتها، سطح لقمه های پلاستیکی (سطحی که با سطح زیرین قطعه کار در تماس است) و نیز غلطکهای لاستیکی مقابل آنها که روی فک دستگاه نصب می باشد و با سطح بالایی قطعه کار تماس دارد را توسط پارچه نم دار نظافت کنیم و این کار را برای تمام لقمه های لاستیکی به نوبت انجام می دهیم.این عمل باعث جلوگیری از لغزیدن وکج شدن قطعه کار می شود.
9-لازم است درهنگام نظافت دستگاه و حتی اگر جایی از دستگاه آغشته به چسب شده و نیاز به نظافت آن باشد، از وسایل فلزی استفاده نشود چرا که علاوه بر آنکه باعث رفتن رنگ دستگاه و ظاهر نامناسب آن می شود، بدلیل اینکه بعضی از بخشهای دستگاه پوششهای خاصی دارد، باعث زخمی شدن آن پوشش ودر نتیجه لطمه به عملکرد دستگاه خواهد شد.
برای نظافت، استفاده از نوار PVC یا قطعات چوبی توصیه می شود.
10- از آنجا که تولید کنندگان چسب برای لبه چسبانها ، رنج خاصی را برای درجه حرارت بهینه چسب در نظر می گیرند، توصیه می شود که در حد امکان از چسبهای یک کارخانه استفاده شود. به دلیل اینکه وقتی از چسبهای با دو رنج مختلف دمایی استفاده می شود، مجبوریم دستگاه را برای رنج دمایی بالاتر تنظیم کنیم و این درجه حرارت باعث سوختن چسب دارای درجه حرارت کمتر شده و منجربه زودتر کثیف شدن ایستگاه چسب می شود.
مقدمه:
كربوكسي متيل سلولز كه ابتدا در آلمان كشف و سپس در آمريكا و بعد در ساير كشورهاي غربي گسترش يافته، در دو گريد صنعتي و غذايي به صورت فراگير مورد استفاده قرار ميگيرد.كربوكسي متيل سلولز يا C.M.C عبارت است از يك گرد سفيد رنگ، بي بو، بدون رنگ، قابل تعليق در آب و تحت شرايط نرمال غير قابل تخمير ميباشد. از نظر خواص شيميايي و فيزيكي مورد لزوم در محيط استفاده معمولاً از آن به جاي نشاسته و مواد طبيعي محلول در آب كه نسبتاً گرانقيمت هستند مانند آلژينات سديم،حنزه ايرلندي، صمغ تراگاكانت و ژلاتين استفاده ميگردد. به دليل جهات اقتصادي آن در سالهاي اخير مورد توجه خاص قرار گرفته است و پيشرفتهاي عمدهاي در تكنولوژي و كيفيت و كاربري اين محصول صورت گرفته است. اين پيشرفتها امكاناتي را فراهم آورده است تا بتوان از كربوكسي متيل سلولز در كاربردهاي بسياري نظير خوراكي، دارويي، صنايع شوينده، رنگ و رزين و رونماي ساختمان، چسبها، نساجي، چاپ و تكميل پارچه، كاشي و سراميك، سفال و چيني، كاغذ، الكترود جوشكاري، فرش و موكت، گل حفاري چاههاي نفت، تختههاي چند لايه، چرم مصنوعي و موادآرايشي، سموم و آفت كشها و غيره استفاده كرد. ويژگيهاي كاربردي C.M.C علاوه بر غلظت بخشي، چسبندگي و ايجاد استحكام، عامل انتشار، عامل نگهدارنده آب،حفظ حالت كلوييدي، تثبيت كننده، عامل تعليقساز، امولسيونساز و عامل تشكيل لايه است. به دليل ويژگيهاي متنوع، C.M.C در طيف گستردهاي استفاده ميشود. اين ماده به سرعت در آب سرد و گرم حل ميشود و اساساً در مواردي كه كنترل ويسكوزيته هدف باشد از اين ماده استفاده ميگردد زيرا حتي در حضور يون كلسيم نيز ژل تشكيل نميدهد. اينكه اين ماده عامل كنترل ويسكوزيته است باعث شده تا از آن به عنوان غلظتدهنده ،تثبيتكننده، امولسيونساز (مانند پروتئين شير) و عامل تعليق ساز بهره جست. خواص فيزيكي: 1-حلاليت 2-ويسكوزيته در محلول 3-فعاليت سطحي 4-خواص ترموپلاستيكي 5-پايداري(در مقابل تخريبات بيولوژيكي، گرما، هيدروليز و اكسيداسيون) دلايل تكنولوژيكي براي استفاده از آن: 1-. غلظت بسيار اندكي لازم است. 2-. انواع گريدهاي آن با ويژگيهاي سازگاريافته براي مصارف گوناگون قابل توليد ميباشد. 3-. بدون مزه و بو و بي رنگ ميباشد. 4- نسبت به محصولات طبيعي اصلاح نيافته مقاومت بيشتري در مقابل ميكروبها دارد. 5-. توانايي حفظ ويژگيها در شرايط متغير را داراست. 6-حلاليت بالا حتي در آب سرد دارد. 7- عامل نارواني و غليظكننده ميباشد. 8- توانايي ايجاد تعليق پايدار دارد. 9- امولسيفاير، 10- تشكيل لايه محافظ، 11-. بهبود ويژگي هاي رئولوژي(تغيير شكل ماده)، 12- جلوگيري از رشد كريستالها، 13- جلوگيري از انعقاد محصولات داراي نشاسته، 14- جلوگيري از نرم و سفت شدن، 15- اصلاح ساختار و بافت، 16- حجيمكننده، كاربردهاي C.M.C فقط كافيست شما نيازهاي خود را با ويژگيهاي C.M.C ارتباط دهيد و گريد مناسب جهت مصرف مورد نياز خود را انتخاب كنيد. در صنايع مختلف به شرح ذيل ميباشد 1- مصارف خوراكي: ويژگيهاي كاربردي اين گريد غلظتدهندگي، امولسيون كننده، نگهدارنده و جذب كننده آب، نگهدارنده و تثبيتكننده، عامل حفظ شكل و ظاهر(رئولوژي) ميباشد، كه با داشتن اين ويژگيها ميتواند به جاي ژلاتين و مواد ديگر استفاده شود كه نه تنها از لحاظ اقتصادي به صرفه است بلكه باعث حفظ طعم واقعي و تازگي غذا است و مدت زمان قابل مصرف بودن ماده غذايي را بالا ميبرد و يكي از ضروريترين افزودنيهاي خوراكي محسوب ميشود كه هم اكنون به طور گستردهاي در بستني با كيفيت بالا جهت مقاومت در برابر ذوب شدن، در توليد انواع شيريني، بيسكويت و كيك، كلوچه، آبنبات، انواع آبميوه و نوشيدنيهاي مايع، محصولات لبني و گوشتي، غذاهاي منجمد، ماكاروني فوري، كنسروها و كمپوتهاي ميوه استفاده ميگردد و همچنين C.M.C ميتواند براي پايداركردن و محافظت از پروتئينها به ويژه پروتئين سبوس مصرف شود. 2- مصارف در مواد دارويي، آرايشي و شيميايي تعليقساز ذرات، ابقاء رنگ، محافظ پوست، پراكندگي يكدست، زداينده چرك و لكه، غلظتبخش و تثبيت كننده، روانساز، يكدستكننده، اين مواد همچنين در توليد خميردندان به دليل مزه و طعم و جلا دهنده بودن آن، كرمهاي دست، شامپوها، خمير ريشتراش مايع، و به دليل آب دوستي و عمل متورم كردن كاربرد وسيعي در قرصهاي دارويي دارد. 3- مصارف در صنعت نساجي هماهنگ كننده تار و پود، نگهدارنده و جذب كننده آب، غلظت دهنده در خميرهاي چاپ و ماده اوليه در فرايندهاي مختلف تكميل ، چسب مناسب براي الياف و تشكيل دهنده لايه، عامل استحكام و هماهنگي به جاي گرين (دانه) هماهنگ كننده تار و پود و مقاوم كننده در برابر فرسودگي بوده و پارچههايي كه با الياف نخي و كتان هستند را از لحاظ وزني سبك ميكند و مانع از بين رفتن و فساد آنها ميشود. اين ماده به عنوان ماده اوليه در خلال فرايند چاپ، مخصوصاً به روي پارچههاي ابريشمي به كار ميرود. نيز در آهار زني نخهاي مصنوعي كاربرد دارد. 4- مصارف در رنگ و رزين اين ماده به عنوان عامل كنترل ويسكوزيته در رنگهاي امولسيون قابل استفاده است و نيز در حركت قلممو اثر مطلوبي دارد. در رنگهاي محلول به عنوان مادهاي براي پر كردن منافذ در سطوح منفذدار سطح ديوار گچي و غيره قبل از استعمال رنگ و روغن به كار ميرود. اين ماده عامل حجمدهنده خوبي براي مواد پركننده ميباشد. نگهدارنده و جذب كننده آب، تشكيل دهنده لايه، تعليقساز ذرات، نگهدارنده رنگ، غلظتدهنده، تثبيتكننده و يكدستكننده ميباشد. 5- مصارف در صنعت شويندهها و صابونها افزايش مقدار كمي از آن به شويندهها موجب معلق ماندن چرك جدا شده ميگردد و داراي حداكثر قدرت حل كردن چرك و چربي ميباشد. پود پارچه را پر ميكند و اجازه نميدهد چرك در لابهلاي آن جا گيرد و به اصطلاح ازچرك مردگي جلوگيري ميكند و از همه مهمتر اينكه ميتواند امولسيون صابون و يا محلول را غلظت داده و ساختار آن را تثبيت بخشد و نيز تعليقساز ذرات و خاك بوده و به پوست آسيبي نميرساند. 6- مصارف در صنعت كاغذسازي و مقوا اين ماده در پروسه كاغذسازي، مقاومت در برابر ساييدگي و يكنواختي سطح و ويژگي ضد شكنندگي، قدرت كشش و سختي كاغذ را بالا ميبرد. تشكيل دهنده لايه چسبنده، غلظتبخش، باعث افزايش استحكام، عامل بهبودي سطح و جلاي آن بوده و نيز انعطاف سطح در برابر تاشدگي را بهبود ميبخشد. در ساخت مقواي چيندار به عنوان عامل كنترل كننده ويسكوزيته، و تثبيت كننده براي خميرهاي نشاستهاي و چسب آن قابل استفاده ميباشد. 7- مصارف در صنعت كاشي و سراميك اين ماده در صنايع كاشيسازي و سراميك نوعي تثبيتكننده ، نگهدارنده و جذب كننده آب، تشكيل دهنده لايه، غلظت دهنده و تثبيت كننده و براي جلاها جهت بهسازي استحكام قطعه قالب شده ميباشد و ميتواند به عنوان غلظتدهنده در قالبهاي كوزهگري استفاده و محصولات را زيبا و بدون هيچگونه ترك و حباب و عيب ميگرداند و قدرت چسبندگي را افزايش دهد و باعث شكلپذيري آسان و افزايش استحكام آن تا 2 يا 3 برابر ميشود. افزودن اين ماده قدرت پخششوندگي لعاب را بهبود ميبخشد و نيز باعث استحكام چسبندگي بين لعاب و سراميك ميگردد. 8- مصارف در حفاري چاههاي نفت اين ماده به عنوان عامل مهمي در بهبودكيفيت گل حفاري عمل ميكند. نوع با ويسكوزيته بالاي آن براي ايجاد غلظت و نوع با ويسكوزيته پايين به عنوان عاملي در كاهش ضايعات فيلتراسيون محلول حاصل حفاري نفت است. كنترل كننده اتلاف مايع، جاذب و نگهدارنده آب، عامل درزگيري ديواره چاه ، تعليق ساز خاك و نيز غلظتدهنده رواني ميباشد. 9- مصارف در تختههاي چند لايه اين ماده تعليقساز ذرات، باعث افزايش استحكام، غلظتدهنده، تثبيتكننده، مقاوم در برابر گرما، روانساز و يكدستكننده ميباشد. 10- مصارف در الكترودهاي جوشكاري اين ماده تشكيل دهنده لايه، استحكامبخش، غلظتدهنده، روانساز و يكدستكننده ميباشند. 11- مصارف در صنايع چرم اين مواد پرپشت كننده، بهبود دهنده سطح و جلا، محافظ بافت چرمهاي مصنوعي ميباشد. 12- مصارف در فرش و موكت اين مواد همچنين جهت آهارزني در صنعت فرش و موكت به كار ميرود. 13- مصارف در چسب اين ماده به علت خاصيت تشكيل فيلم و كشش سطحي خوب، بهعنوان يك چسب در چسب كاغذ ديواري، چسب خميركاغذ، چسب كاغذ سنباده،چسب چرم و غيره به كار ميرود. 14- مصارف در سموم و آفتكشها اين ماده در سموم و آفتكشها به عنوان عامل تعليقساز استفاده ميشود.
خمير سازي به طريق نيمه شيميايي :
در خمير سازي نيمه شيميايي ، 2 روش شيميايي و مكانيكي با يكديگر تلفيق مي شوند.خرده چوبها تحت تاثير مواد شيميايي تا حدودي نرم ميشوند و بقيه عمليات با روشهاي مكانيكي و غالبا در پالاينده هاي ديسكي ادامه مي يابد . بازده خمير از 55% تا 90% نسبت به چوب خشك ميباشد . انواع خمير حاصل، كاربردهاي مشخصي دارند و از بعضي خواص مخصوص بخود برخوردارند.
بعنوان مثال خمير با بازده 75% ، سفتي خاصي دارند كه آنها را براي لايه مياني و كنگره اي مقوا مناسب مي سازد .
اين روش عمدتا براي پهن برگان طراحي شده است كه به انواع ذيل تقسيم مي شوند :
1-روش سوداي سرد :
در اين فرايند سود سوز آور در دماي معمولي براينرم كردن چيپسها قبل از پالايش استفاده ميشود .با اين عمل خرده چوبها متورم شده و پيوندها و اتصالات ساختاري مي شكنند، در حاليكه ليگنين زدايي روي نمي دهد . بازده خمير 85 تا 90% است و مقدار انرژي مصرفي تقريبا نصف انرژي مورد نياز در يك فرايند مكانيكي عادي است . در مقايسه با خمير گراندوود سنگي ، خمير فرايند سوداي سرد خواص نسبتا بهتري دارد .
2-روش گراندوود شيميايي :
در اين فرايند ، خرده چوبها پيش از آسياب شدن در مايع سولفيت قليايي (در دما و فشار زياد )پخته ميشوند و چون نفوذ مواد شيميايي به درون چوب ناقص است، لذا ازاين روش به ندرت استفاده ميشود .
3- روش كرافت و سولفيت پربازده :
پخت تا سطح ليگنين زدايي جزئي و محدود انجام مي پذيرد و ليفي كردن خرده چوبها ي كمي پخته شده بطور مكانيكي عملي مي شود.ميزان پيشرفت پخت ، بازده را كنترل مي كند ؛ افزايش بازده به معناي نياز به انرژي بيشتر در مرحله ليفي كردن است .
4-روش سولفيت خنثي :
عمدتا در پهن برگان به كار مي رود . مهمترين فرايند نيمه شيميايي مورد استفاده در دنياست . در اين فرايند كه به كوتاهي NSSC(Neutral SulfiteSemichemical)ناميده ميشود از مايع پخت سولفيت سديم Na2So3 استفاده ميشود كه براي خنثي كردن اسيدهاي آلي آزاد شده از چوب در ضمن پخت با كربنات سديم Na2Co3 بافر شده است .
براي حذف گوگرد از فرايند ، برخي از پختهاي نيمه شيميايي با استفاده از كربنات سديمNa2Co3 و هيدروكسيد سديمNaOH انجام مي شود .
مايعات مصرف شده در عمليات خمير سازي را نميتوان مستقيما در نهرها و رودخانه ها ريخت ، چون در اين مايعات مواد شيميايي زيادي به هدر مي رود و آلودگي شديدي نيز در آبها ايجاد مي شود . بازيابي مواد ار مايع مصرف شده در اين فرايندها را ميتوان به آساني با سيستم بازيابي يك كارخانه كرافت يا سولفيت موجود انجام داد، سوزاندن بر روي بستر روان نيز روش متداولي است .
دانش مهندسي ژنتيك هنوز در آغاز راه است و مثل هر دانش نوظهوري ، غالباً مورد بحث هاي طولاني قرار مي گيرد. به طور قطع نه موافقان اين دانش به ويژه در حوزه كاربرد آن بر محصولات كشاورزي مي توانند ادعا كنند كه چنين رويكردي صد در صد مفيد و عاري از هر گونه پيامد سوء است و نه مخالفان مهندسي ژنتيك مي توانند مدعي آن شوند كه كاركردهاي چنين دانشي يكسره زيانبار است. پس زمينه براي بحث و تبادل نظر بايد گشوده باشد تا از بروز هر گونه ابهامي پيشگيري كند. در اين شماره مقاله اي درباره اثرات سوء كاربرد مهندسي ژنتيك بر روي گونه هاي درختي در جنگل ها را از نظرتان مي گذرانيم.
بامبو که در زبان فارسی به خیزران معروف است ، گیاهی است همیشه سبز دائمی با ساقه بند بند ، توخالی و چوبی که از خانواده گرامینه یا گراسها میباشند . این گیاه در زیرخانواده bambusoidae قرار دارد و بیش از 70 جنس و 1200 گونه و واریته از این گیاه در دنیا شناسایی و گزارش شده است . بامبو در مناطق حاره ای، نیمه حاره ای و حتی معتدل و یا هرمنطقه با عوامل اکولوژیکی مساعد می روید . بامبو از گیاهانی است که از خارج کشور به ایران آورده شده است و گونه های مختلفی از آن در استانهای گلستان ،گیلان و مازندران کاشته شده است . بامبوهای دستکاش شده در این نواحی جزء گونه های تک ساقه ای و قطر آنها بین 1 - 10سانتیمتر است . این بامبوها از لحاظ جنس phyllostachys و بومی چین و ژاپن هستند . مرفولوژی بامبو : این گیاهان ظاهری شبیه درخت دارند ، سطح ساقه آنها صاف ، براق ، بند بند است و برگهای سرنیزه ای و ضخیم با دمبرگ کوتاه دارند و ساقه آنها از 4 قسمت تشکیل شده است . 1-پوشش سطح خارجی که بسیار سخت و دیر شکن بوده و به شکلی لعاب مانند ساقه را پوشانده است . 2-لایه میانی که بین پوشش نرم داخلی و لایه سطح خارجی قرار دارد و تشکیل دهنده ضخامت ساقه است . 3-پوشش سطح داخلی ساقه که بسیار نازک و نرم میباشد . 4-بند یا دیافراگم که قسمتهای ساقه را به یکدیگر متصل میکند و چوب آن به شدت متراکم است . آناتومی بامبو : درصد حجمی سلولهای تشکیل دهنده ساقه بامبو و همچنینی پراکنش آنها در نقاط مختلف ساقه متفاوت میباشند و مقادیر متفاوت سلولهای تشکیل دهنده بطور متوسط شامل 50 % سلولهای پارانشیمی ،40% سلولهای فیبری و 10 % سلولهای انتقال دهنده مواد ( آوندها و لوله های غربالی ) میباشد . بنابراین بافت زمینه ساقه را سلولهای پارانشیمی تشکیل می دهند و بیشتر در جهت طولی ردیف شده اند . درصد فیبر از پایین به بالای ساقه افزایش می یابد و برعکس درصد پارانشیم کاهش می یابد. طول فیبرها همیشه در قسمت داخلی ساقه کوتاهتر از قسمت خارجی آن است . طول الیاف معمولا بین 5/1 تا 4/4 میلیمتر میباشد که بطور متوسط 5/2 میلیمتر میباشد . قطر الیاف بین 7 تا 27 میکرون متغیر بوده و مقدار متوسط آن در حدود 13 میکرون است .
خمير سازي شيميايي :
هدف در اين روش ، تجزيه و حل ليگنين و خارج ساختن آن است كه آنچه باقي مي ماند سلولز و همي سلولز بصورت الياف سالم و نسبتا تغيير نيافته است . در اين روش قسمت عمده ليگنين خارج ميگردد ، ولي در عمل مقداري سلولز و همي سلولز نيز تجزيه ميگردد . در نتيجه بازده اين روش در مقايسه با فرايند مكانيكي كمتر است و در حدود 40 تا 50 % نسبت به مقدار چوب اوليه است . در اين روش خرده چوبها (چيپس ) در دماي بالا و فشار بالا با مواد شيميايي مناسب در محلول آبي پخته ميشوند .2 فرايند مهم از اين نوع عبارتند از فرايند كرافت (قليايي ) و فرايند سولفيت (اسيدي ) .فرايند كرافت بدليل داشتن مزايايي در بازيابي موا دشيميايي و استحكام مطلوب خمير ، موقعيت برتر را بدست آورده است .
فرايند كرافت :
در فرايند كرافت ، خرده چوبها (چيپس )در محلولي از هيدروكسيد سديمNaOH، و سولفيد سديم Na2Sپخته ميشوند .قليا سبب تخريب ملكول ليگنين و تبديل آن به ملكولهاي كوچكتر ميشود كه بصورت نمك سديم در مايع پخت حل ميشوند .از خمير كرافت كاغذ محكمي توليد ميشود (كرافت در زبان آلماني يعني محكم kraft ) اما خمير رنگبري نشده بسيار تيره رنگ (قهوه اي) است. گازهاي حاصل از عمليات پخت كرافت ؛ عمدتا سولفيدهاي آلي و بسيار بدبو هستند كه اين خود يك مسئله زيست محيطي مهم را پيش مي آورد . استفاده از سولفات سديم در بازيابي و بازسازي مايع پخت كرافت باعث شده كه اين فرايند را فرايند سولفات نيز نام ببرند . خمير رنگبري نشده بر اثر پخت كوتاهتر با بازده بيشتر توليد ميشود (ليگنين آن بيشتر است ) و براي توليد كاغذ بسته بندي و مقوا مناسب است . خمير رنگبري شده ، ليگنين كمتري دارد و براي توليد كاغذ تحرير مناسب است.
فرايند سولفيت :
در اين روش براي تخريب و انحلال پذير كردن ليگنين ، از مخلوطي از اسيد سولفورو H2SO3 و يون بي سولفيت HSO3- استفاده ميشود.در اينجا مكانيسم تاثير شيميايي چنان است كه ليگنين با ساختار ملكولي نسبتا تغيير نيافته ، بصورت نمكهاي اسيد ليگنو سولفونيك خارج ميشود . يون مثبت همراه با يون بي سولفيت ميتواند يون كلسيم ، منيزيم ، سديم و يا آمونيوم باشد . فرايند سولفيت را ميتوان در گستره وسيعي از PHانجام داد. در مقايسه با خمير كرافت ، خمير سولفيت رنگ روشنتري دارد و به آساني سفيد ميشود ، اما استحكام كاغذحاصله كمتر از كاغذ كرافت است .فرايند سولفيت در مورد چوب سوزني برگا ن از قبيل نوئل ، نراد ، وتسوگاو پهن برگاني از قبيل صنوبر و اوكاليپتوس بخوبي عمل ميكند ، اما سوزني برگان پررزين و پهن برگان تانن دار (بلوط )براي اين فرايند مناسب نيست . اين فرايند نسبت به همراه بودن پوست با خرده چوبها حساس است و اين حساسيت همراه با استحكام كمتر كاغذ حاصل و دشواري بيشتر در بازيابي مواد شيميايي از دلايل اصلي سير نزولي تدريجي كاربرد فرايند سولفيت است.
خمير سازي :
فرايندي است كه بوسيله آن چوب به يك توده فيبري (ليفي) تبديل مي شود .به بيان ديگر فرايندي است كه طي آن پيوندهاي دروني ساختار چوب مي شكنند . اين كار را ميتوان به طور مكانيكي ، گرمايي يا شيميايي و يا تلفيقي از اين روشها انجام داد .
خمير سازي مكانيكي:
قديميترين روش و متداولترين آن بنام فرايند گراند وود ميباشد ، كه چوب بصورت قطعات بريده شده گرده بينه ، در طول بوسيله يك سنگ زبر چرخان با سرعت 100 تا 1200 دور در دقيقه ، تحت فشار قرار گرفته خرد ميشود .در نتيجه اين عمل ، الياف از چوب كنده شده و ساييده ميشوند و با شستشو از سطح سنگ جدا ميشوند . خمير رقيق الياف و خرده الياف كه به اين ترتيب بدست مي آيد ، غربال ميشود تا ريزه چوبها و ساير ذرات درشت جدا شوند . سپس با آبگيري آن خميري بدست مي آيد كه براي كاغذ سازي مناسب است . تهيه خمير يكنواخت با بازده و كيفيت خوب نياز به كنترل دقيق زبري سطح سنگ و فشار وارد شده بر چوب در سطح سنگ ، سرعت آبپاشي و دماي آب دارد . مزيت بزرگ اين روش در اين است كه مي توانند تا 95 % وزن خشك چوب را به خمير تبديل كنند ، اما براي حصول نتيجه به مقدار زيادي انرژي نياز است . كاغذ حاصل بسيار مات است و چاپ پذيري مطلوبي دارد ، اما ضعيف است و در برابرنور به زودي رنگين ميشود . خمير تهيه شده از گونه صنوبر براقيت مطلوبي توليد ميكند بطوري كه با مخلوط كردن با ساير خميرهاي مكانيكي سوزني برگ ، خواص ظاهري بهتري ايجاد ميكند .خميرهاي مكانيكي را غالبا از منابع سوزني برگان بدست مي آورند. پيشرفت جديدي كه در اين روش حاصل شده ، شامل ساييدن و خرد كردن چوبها در بين 2 ديسك چرخان در وسيله اي بنام پالاينده است . در اين روش خمير حاصل را خمير مكانيكي پالايشي RMP مينامند كه معمولا محتوي الياف بلند بيشتري است و كاغذ حاصله نيز محكمتر ميباشد .
الياف سلولزي:
بطور كلي بهترين ويژگيها براي كاغذسازي هنگامي در الياف بوجود مي آيد كه حداكثر مقدار همي سلولز در آن باقي بماند.با كوبيدن يا پالايش نيز خواص الياف بهينه مي گردد ، توسط اين 2 عمل ديواره هاي اوليه الياف جدا شده و در نتيجه الياف ميتوانند آب بگيرند و متورم شوند كه اين خود سبب افزايش انعطاف پذيري و تشكيل پيوندهاي هيدروژني مي شود.طبيعت آبدوست الياف سلولزي نقشي مهم بر عهده دارد زيرا فرايند كاغذسازي در محيط آبي انجام ميپذيرد . الياف به آساني آب جذب ميكنند و براحتي در آب بصورت تعليق پراكنده ميشوند . هنگامي كه در مرحله تشكيل كاغذ الياف مرطوب دركنار هم قرار مي گيرند بر اثر جاذبه هاي قطبي ملكولهاي آب نسبت به يكديگر و نسبت به هيدروكسيل هاي سطوح سلولزي تشكيل پيوند تشديد ميشود .در پايان پس از تبخير آب ، اتصال بين هيدروكسيلهاي سطوح سلولزي بصورت پيوندهاي هيدروژني باقي مي ماند .
ليگنين :
ماده اي پليمري وبي شكل است كه در گياهان چوبدار وجود دارد كه نقش اصلي آن تشكيل لايه بين سلولي (لايه بيروني ليف ) است كه الياف را بهم مي چسباند . ساختار آن عمدتا متشكل از واحدهاي فنيل پروپان است كه در 3 بعد بهم متصل شده اند . اتصالهاي بين زنجيرهاي پروپاني كناري و حلقه هاي بنزني در جريان عمليات خميرسازي شيميايي شكسته ميشوند و از اين راه الياف سلولزي آزاد مي گردند .
مواد عصاره اي :
مواد متنوعي از قبيل اسيدهاي رزيني و اسيدهاي چرب ، ترپنها و ترپنوييدها و الكلها كه در آب يا حلالهاي آلي خنثي حل ميگردند و مجموعا مواد عصاره اي ناميده مي شوند . بسته به گونه متغير است و در گونه هاي آمريكاي شمالي كمتر از 1 % است و نسبت به وزن خشك سنجيده ميشوند .
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||
|